ساینا گلیساینا گلی، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

آوای خدا

روزشمار زندگی ماه هجده و نوزده

  اردیبهشت مامابُزُگ 31 اردیبهشت آب بازِ - برای اولین بار موهاتو از پشت بستم 1 خرداد مینو = میمون- مَنو = ممنون- پَلو = پنگول 7 خرداد برای اولین بار به لوازم آرایش دست زدی. سایه چشم رو می مالیدی رو لپات 8 خرداد موز- به هر چیزی که می چرخه می گی = آقالو - الا = الله - تِش = کش 9 خرداد دندون های پیشین جانبی بالا روئیت شد. 10 خرداد دندان های آسیاب کوچک اول بالا روئیت شد. 11 خرداد کار= کا - لپ= لپ - زابا = زیبا- بیس = بیست- عالی= عالی - بَس = بسته - اطو= اطو 13 خرداد دندون پیشین جانبی سمت راستت روئیت شد. آرتا= آتا 14 خرداد قرص= قص 17 خرداد آینه اولین باری که به وسایل خودت عکس ال...
27 تير 1392

برنامه این روزهای ما

همه زندگیم تویی. تا وقتی بیداری با همیم وقتی هم که می خوابی بازم نوشتن خاطرات و روزانه های توست. این روزها خدا رو شکر غذا خوردنت بهتر شده. معتقدم باید با هر چی تو خونه پیدا می شه یه غذای خوب و کامل برات درست کنم. این شد که دوباره پای سوپ اومد وسط و الان روزی یک تا دو بار قبل ناهار یا شامت سوپ می خوری. البته سوپ ها رو خیلی ساده درست می کنم. 1- مرغ یا گوشت یا آب اونها گاهی هم پنیر یا شیر و حتی ماهی 2- غلات مثل برنج یا رشته یا جو یا آرد یا سیب زمینی و گاهی هم نان 3- حبوبات که البته بیشتر عدس و ماش و گاهی لوبیا 4- سبزی مثل جعفری یا گشنیز یا بروکلی یا هویج و .. یا مخلوطی از چند نوع 5- گاهی از مغزها مثل بادوم و گردو. کره یا روغن معمولی...
18 تير 1392

92/4/7- گلابدره

صبح زود در حال دیدن حسنی که بهش می گی حَسَ در حال پریدن روی تخت آخه نمی شه من بالا باشم شما پایین! آماده شدیم که بریم و طبق معمول من و شما از پله ها می یاییم پایین چون تا می ری بیرون می گی پله اوایل می ترسیدی و تا من نمی یومدم نمی رفتی پایین ولی الان دیگه ترس چیه؟؟؟؟ رادین خوش تیپم و خاله مینا جون بابا و عمو جون در حال بالا اومدن از 120 پله (البته به گفته یکی از محلی های اونجا) در حال خوردن پفیلا و البته تعارف کردن به هم. یعنی مفهوم مالکیت رو یاد گرفتی اساسی.   از اونجاییکه امروز چیزی رو به رادین نمی دادی. این از عجایبه که داری لیوان رو بهش می دی. ببین خودشم تعجب کرده. اینجا هم چو...
9 تير 1392

اواخر خرداد 92

قربونت بشم خیلی بامزه می خوابی. این جالت دستات درست شبیه مادربزرگی است. و اما مادر که خلاق باشه همین می شه. یک عدد کرم داشتیم بلااستفاده. دادیم به شما برای افزایش خلاقیت. ببین چی شد!!!!!!!! قرار بود فقط روی کاغذ بکشی که خوب نتیجه این شد. حالا بماند که پاک کردنش مصیبتی بود. 31/3/92 خونه خاله سارا اینجا خاله یاسی مهربون داره براتون شعر می خونه. طبق معمول که من از یکی از نی نی ها عکس ندارم اینبارم از هیلدا جونم عکس ندارم. ممنون سارا جونم همه چیز عالی بود. روشا جونم و مامان الهه نبودن که بسیار جاشون خالی بود. برای اولین بارم بنیا جون و مامان الناز مهربون رو دیدیم که خیلی دوست داشتنی هستن. ...
7 تير 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوای خدا می باشد